جدول جو
جدول جو

معنی گربه رقصاندن - جستجوی لغت در جدول جو

گربه رقصاندن
(زَ کَ / کِ دَ)
در کارها مانع بوجود آوردن. کاری را به تأخیر انداختن. تعلل و امروز و فردا کردن در ادای حقی. تعلل و مماطله در ادای حقی با دلیل های سست. گربه رقصانی. گربه رقصانی کردن
لغت نامه دهخدا
گربه رقصاندن
گربه وشتانی بهانه تراشی مانع ایجاد کردن: گربه می رقصانی از جفت و کلک آخر ای مومن، چه شد حق نمک ک (اشرف الدین حسینی نسیم شمال)، کاری را بتاخیر انداختن تعلل کردن مماطله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گربه رقصاندن
((~. رَ دَ))
در انجام کار خلل وارد کردن و آن را به تأخیر انداختن
تصویری از گربه رقصاندن
تصویر گربه رقصاندن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گربه رقصانی
تصویر گربه رقصانی
ادا و اطوار درآوردن و اشکال تراشی کردن در انجام دادن کاری، گربه رقصاندن
فرهنگ فارسی عمید
(گُ بَ/ بِ رَ)
رجوع به گربه رقصاندن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گربه رقصانی
تصویر گربه رقصانی
بهانه های بی مورد برای اجرای عملی آوردن اشکال تراشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار